چه سکوت سردی بر زندان قلبم حاکم شده است ، سکوتی که سرشار از فریاد ناگفته هاست !
عجب عالم غریبی است ؛ گویا
من ، تو را ، و تو ، مرا در غربت لحظه ها به غم نشانده ایم !
میان یکی شدن ما انتظار سردی جاری است !
وانتقام از این انتظار بی پایان چه دشوار است و ناممکن !
چه زیباست تداعی خاطرات ؛ خاطرات رفته بر باد ، گذشته از یاد !
ثانیه ها ، روزها ، ماه ها و سال ها چه باشتاب پی هم می دوند...
گویا شکارچی زمان فکر شکار و نابودی آنهاست !!!
چشمانم لبریز از اشک و حسرت گشته ، چرا که بی دلیل رفتن ها و ساده گذشتن ها را تجربه کرده !...
...............!!!!!!
....و امروز قلم می زنم تنها برای تو !
تو که بارفتن بی دلیلت مرا به انتظار و حسرت مهمان کردی !!!!!!
و باور بدان سخت است .......
سخت است... پا گذاشتن به این مهمانی دردناک ...!!!
سخت است ..................!!!!!!!!!!!!!
هنوز هم مثل همیشه مطلبت زیبا بود و خواندنی . همیشه خوش باشی و سلامت.
سلام
کجاش سخته آبجی ؟!ِD:
من دوست می دارم لینک بدم .. ولی این کلمه ی تبادل چندان خوشایند نیست ... نه ؟!
این عکست منو کشت .
آره ، زمان برنده اول روزگاره ...
آره سخته ، میدنم چی میگی ...
الکی هم شعار نمیدم خوش باش ، چون خوشی مال دو ساعته ... بقیش ...
سلام
واقعا نمیدونم راجع به این شعر زیبایی که نوشتی چی بگم
مریم جان این شعر خیلی قشنگ بود
باز هم بنویس
راستی تو هم لینک شدی
سلام
ممنون از تذکر به فعل من .عکستان زیبا بود اما نتوتنستم مطلبتان را بخوانم ولی حتما انجامش می دهم .
دوباره سلام
مریم جووون
آره نامزدم توی لبنان زندگی میکنه ولی ایرانی بهت قول میدم سلامتونو بهش میرسونم
به امید دیدارتون
شایان
لینک من هم شدی تو هم مایلی این کارو بکن
سلام مریم جان:
خوبی؟ چه خبر؟ از این که به فکر هستی ممنون٬ شرمنده اگه وقت نمی کنم که مرتب بهت سر بزنم٬ البته سعی کردم که همه مطالبت رو بخونم و هیچ کدوم رو بدون کامنت نذارم٬ به هر حال موفق باشی عزیز...
بریم سر اصل مطلب:
مریم جان٬ اونی که قدر تو رو نمیدونه لیاقت تو رو نداره٬ خواستنش کاری بی فایده و پوچه٬ تداعی خاطرات رفته بر باد فقط لحظه های شیرین آینده که در انتطار تو هست رو تلخ میکنه...
منم دل خونه ولی دیگه نه برای اون می نویسم نه حتی برای دلم.
موفق باشی و سر بلند...
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
salam
bebekhshid ke farsi type namikonam akhe type farsim aslan khob nist
dar kol sher shere por ehsasi bod
ziba bod
hamishe entezar sard nist
entezare to yek entezare dagh ast
entegham az gozshte karist bihode
sakhtane ayande ra chareee kon
raftan dalil namikhahad hamishe
khode raftan dalile raftan ast gahi
dar peye dalile etefaghate gozashte nabayad bod
ba negahe b egozashte zendegi ziba nist har chand khaterate gozashte kheily ziba bashad
tashbihat jaleb bod
shekarchiye zaman
entegham az entezar
kheily tashbihate jalebi bod
vali baz aks on ertebat ro ba sher bar gharar namikone
negahe zan on negahe entezar gone nist
on negahe dokhte be dar nist
ghame negahesh kame dar kol
khosh bashid
agar vaght kardid kami az neveshtehaye man enteghad konid
bye
سلام مریم .
آدمایی مثل تو کم پیدا میشه
من دوست احمد هستم
اسمم بهزاد این شعرم تقدیم به تو
کاش دستانم مثل دستانت می توانست گرم باشد
و وجودم از عشق سرشار
اما
من سردم
سرد تر از بارش برف
زردم
زردتر از برگ درخت
عشق را در حاثه گم کرده ام
و در تکاپو با سرنوشت
تو را
خب از اول میگفتی یکی از چشات دروازس که من اینقدر انگشتای خودمو خسته نمیکردم واسه تایپ کردن !!
پ.ن : این بود نتیجه اون همه حرف زدن دیگه !؟
چشات دروازس = کنایه از یه گوش در و یه گوش دروازس D:
سلام .خوبی خیلی عالی بود . خوشحال می شم به وبلاگ من بیای
ممنون
ممنون که با لحن محترمانه بهم توپ و تشر زدی که ...
جوابی ندارم بدم ...
اگر چه باب توجیه همیشه بازه اما حرفات از دل برخاسته بود ...
راجع به این پست جدید هم باید بگم ...
این شکارچیه فقط به دریدن ... تکه تکه کردن فکر می کنه ...
صرفا از روی گرسنگی نیست که ...
دلت تنگه ... چرا ؟
البته شاید این سوالم احمقانه بود ...
بگذریم ...
سلام ...
خیلی عارفانه بود...
دوستتان دارممممممممممممممممممممممممممممممممم
سلام برسان.
سلام!
بهترین مهمانی که تا حالا رفتم مهمانی تنهایی دلم در بین جمعی از دوستانم بوده!
..... چه سخت است در میان جمع بودن ولی گوشه ای تنها نشستن!نه بخاطر اینکه تنهایی شاید به خاطر این که معنی تنهایی رو نمی دونی!انفجار دل همین جاست که همه دورتادورت و گرفتن اما باز تو تنهایی!
موفق باشی
صدر
صدر
سلام مرمر ی خانم
وبلاگتو دیدم قشنگ بود دستت درد نکته
کاش ..........
سلام مریم عزیز !
مریم پاک !
تو خیلی خوبی ...
داشتم به این فکر می کردم که تو واقعا خیلی خوبی که می آی حرف دلتو می زنی ...
اگه مخالفی باهام ... می گی ...
اگر هم موافقی در مورد نوشته ام اغراق نمی کنی ...
ممنون ...
تو واقعا خوبی ...
مطمئن باش اینطوری راحت ترم ...
اگه پست جدید دلگیر بود ... ببخش ...
از یه ذهن خسته و غمناک ارسال چنین پست هایی همچین چیز عجیب غریبی نیست ...
بازم ممنون ...
در مورد پست جدیدت ... باید بگم ...
همیشه آرزو داشتم سهم من و یار از غم یکی نباشه ...
تو او را و او تو را در غربت لحظه ها به غم نشانده ...؟
کاش معنای عمیق این جمله رو می تونستم به خوبی درک کنم ...
اما کمی احمق هستم ...
تو ببخش منو ...
بازم بنویس که تشنه مطلباتم ...
سلام مریم جان ..من بی معرفت نشدم ..شما دیگه بعد از قرار وبلاگی دیگه ما رو تحویل نمی گیرید (چشمک ) دلگیر نباش آسمان در دستان توست ..همه در کنار هم هستیم حتی اگر از هم متنفر باشیم ....راستی اجبار می دانی چیست ؟؟؟؟گذشته را بی خیال شو ..به محسن فکر کن که هرچه زود تر سالم به خانه بیاید
سلام مریم جان
ممنون که به من سرزدی
چند روزی رفته بودم مسافرت
راستی یه چیزی می خوام بهت بگم ولی...
مثال همیشه پاک نوشتی و زیبا
موفق باشی مهربان
« لحظه ها شاید معنای حقیقی زندگی باشند »
و گاهی گذر از یک لحظه .. گذر از یک زندگی است .. فراموش مکن
ممنون از اینکه به من سر زدی