عزیزترینم....

 

 

ای تنها ترین ستاره ی شبهای تارم ؛ با تو می خواهم بگویم اسرار نهانم ...

 

گوش فرا ده که چه می گویم !آری با تو هستم !!....

 

 با توام که روزگاری عشق و یکرنگی را به من هدیه کردی !

 

با توام که مرا با وجودت به اوج یکدلی رساندی !

 

من در چشمان زیبای تو مفهوم صداقت را با تمام وجودم آموختم !

 

تو با گرمی دستانت بذر عشق را در نهانم رویاندی !

 

من عمری با حرفهای زیبای تو به نقطه ای از زیبایی رسیده بودم !

 

من در دریایی از معرفت تو غرق می شدم و هراسی نداشتم !

 

عمری در کوچه ی مهر و وفا شانه به شانه ی تو قدم می زدم !

 

اکنون چه می گویی با من ؟! از چه صحبت می کنی تو ؟

 

  عشق و یکرنگی ات را در کدامین کوچه پس کوچه های این شهر غریب گم کردی ؟

 

صداقت زیبایت را در کدامین خاک سرد روزگار مدفون کردی ؟ از چه می گویی ؟!

 

گرمی دستانت عمری مهمان دستان من بود ، من این مهمان خوشایند را قسمتی از وجود خود کرده بودم !

 

حال تو بگو چگونه قسمتی از وجودم را از خود برهانم ؟

 

تو بگو چگونه دلم را که سرشار از عشق و تمناست به کینه و نفرت فرا خوانم ؟

 

من در کدامین قصه به دنبال چشمان زیبای تو باشم ؟ چگونه مفهوم صداقت را از خاطرم بشورانم ؟

 

من تا کجای این دنیا این غم تلخ وسنگین را بر دوش کشم ؟

 

من در تلاش پر کردن این فاصله ها و تو در تلاش فرار از من و ایجاد این فاصله ها!......

 

و اکنون سکوت اختیار می کنم و چشمان سرشار از تمنایم را به چشمان معصوم و زیبایت می دوزم و می گویم :

 

چگونه وداع را با تو "ای عزیز دل" بدرود گویم ؟!؟!؟!؟!؟!؟

 

 

 

**عیدتون مبارک**

 

 

ماه رمضون امسال هم با همه ی قشنگی هاش تموم شد !

ولی کاش کارهای خوب و قشنگی که تو این ماه انجام می دادیم مختص این ماه نباشه !

من به شخصه به قولی که قبل ماه رمضون داده بودیم وفا کردم ((اصولا بی وفا نیستم   )) و

سر سفره ی افطار و سحر یاد همه ی شما خوبان بودم .

نماز و روزه های همه ی شما دوستای گلم قبول باشه .و این عید عزیز بر همتون مبارک !

 

فزت و رب الکعبه

 

فزت و رب الکعبه

 

آنگاه که شمشیر ابن ملجم فرود آمد ، جلالت ها و شکوه ها از فروتنی

بر پیراهین وصله دار ، کفش های پینه دار و زره ای که در آوردگاه های عقیده و ایمان پاره شده بود سر خم کردند !

ارکان هدایت شکست و ستاره درخشان علوم نبوی خاموش و آیت حق مورد هجوم و ریسمان محکم الهی
از هم گسست !

علی (ع) باران رحمتی بود که از آسمان بر سر مردم آن عصر فرو بارید

و افسوس ! که قدر فیضش را نشناختند و کافر کیشانه او را رها کرده و با همه وجود به سراب در آویختند !

آیا عصر ابن ملجم تبهکار تر از ابن ملجم نبود که نتوانست بزرگترین و عظیم ترین و جلیل ترین موجود حاضر در

خلقت خداوند را در بر گیرد !؟ و از او غفلت نمود ؟!

 

« و اکنون مرد سرزمین نور در روشنایی مطلق آرمیده »

« کوچه پس کوچه های شهر مهر و محبت ، بوی غم و غربت گرفته »

« کودکان معصوم با پای برهنه به دنبال پدر مهربانشان به این سو و آن سو پر می کشند و تا ابد چشم به راه خواهند ماند ! »

« زمین و زمان از سنگینی این غم عظیم به صدا در آمده اند »

« و عالم در کمال ناباوری این مصیبت را بر دوش خواهد کشید...»

شهادت بی رحمانه ی بزرگ مرد عالم ؛ علی ابن ابیطالب را تسلیت عرض می نمایم .