تو داغ ترین روزهای تابستون ، چشمات دلمو برد به مهمونی
عشق و صداقت و یکرنگی
روزها و ماه ها و سال ها در کنار تو ای عزیز ترین عزیز! به زیبایی گذشت…
افسوس و هزاران افسوس که تو یکی از سردترین روزهای زمستون چشماتو بستی رو ،
همه ی خوبی ها و خاطره های قشنگمون !
ومنو تنها گذاشتی میون این همه خاطره های رنگارنگ !
**بوی ماه رمضون**
بوی ماه رمضون رو با تمام وجودم حس می کنم !
صدای ربنای دم افطار رو با گوش دلم می شنوم !
بوی سحر و راز و نیاز با خدای مهربونم به مشامم می رسه !
صدای زیبای اذان ٬ که انگار با تمام روزا و ماههای سال فرق داره ٬ رو می شنوم !
بوی آش رشته ی مامان گلم می آد که تا دم افطار منو وسوسه می کنه !
((البته خودمو خیلی کنترل می کنم ))
تو این ماه یه حس عجیبی به من دست می ده ! یه حسی که سرشار از تمام پاکی هاست .
نمی خوام بگم بی گناه ترین موجود روی زمینم ٬ ولی از وقتی خودمو شناختم انقدر ارزش برای
این ماه عزیز قائل بودم که سعی کردم یه خطای کوچولو حداقل تو این ماه ازم سر نزنه !
امیدوارم هممون قدر این ماه عزیز رو بدونیم و دست به همون یه خطای کوچولو هم نزنیم و از
همه مهمتر این که دل کسی رو نشکنیم ٬ تا به قول یکی از دوستای گلم اون دنیا شاکی
خصوصی غیر از خدا نداشته باشیم (( آمین! ))
دوستای خوبم ! بیاییم یه قولی به همدیگه بدیم ٬ البته سر قولمون بمونیم و زیرش نزنیم ٬
قول بدیم دم افطار و سحر به یاد همدیگه باشیم و همدیگر رو از دعاهای قشنگمون دریغ نکنیم .
نماز و روزه های همتون قبول باشه (((پیشاپیش)))
نفرت
نفرت
نفرتی عاشقانه ! که از ابتدا مقرر شده است ؟!
تلاطم خوشیها ، بیهودگی خطیر ! و یک آشفتگی عمیق ..........!!!!!!!!