وقتی که می رفتم در چشمه سار مردمک هایم عشقی نمی جوشید !!!!!
اما ! چرا در دشت چشمانت سیلاب اشک جاری بود ؟!
وقتی که من آوای رفتن می سرودم ، با تمام شوق ، آیا امید بازگشتم در خیالت بود ؟!
یا ؛ آخرین دیدارمان را گریه می کردی؟!؟!؟!؟!؟!؟!..........
آخرین دیدار بهترین لحظه است برای همصدا شدن ..
اما سکوت گویا ترین سخن است
چقدر قشنگ بود مریم جان. خوشحالم که به من سر زدی.
سلام
قشنگ بود
موفق باشی
چرا با این که می دونم خطا کرده
هنوز دل گرم امیدم که برگرده...
سلام مریم جان:
مثل مطالب قبلی زیبا و پر معنا بود...
سبز باشی...
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
سلام قشنگ بود مطلبت به من هم سر بزن زیاد تر کن مطالبت رو مرسی یا علی در پناه حق باشی
سلام
عابر همیشگی کوچه ات خوشبختی باد
خیلی زیبا بود
سلام
ورود شما را به جمع وبلاگ نویسان بلاگ اسکای تبریک میگم (:
ممنون که سرزدین (:
سلام...یا رب کاش آشنایی ها نبود یا به دنبالش جداییها نبود
امیدوارم همیشه شاد باشین....ممنون که بهم سر زدین....موفق باشین...در پناه حق...