و تو آن فرشته ای که با آمدنت به روزگار تیره و تارم رنگ مهر و وفا بخشیدی !
دفترچه ی خاطرات قلبم را که خالی از عشق و یکرنگی گشته بود، سرشار از
عشق و محبت کردی !
من که در کوچه پس کوچه های این روزگار، گم شده بودم ناگهان
با جرقه ی نگاه تو ، ای بهترینم ، پیدا شدم !
تو با گرمی دستانت، با لطف بی کرانت، با عشق آسمانیت، با مهربانی بی دریغت
روح زندگی را با کلام شیرینت نثارم کردی !
در جاده ی زندگی شانه به شانه ی من روانه شدی ! روانه شدیم به سوی فردا !
به سوی فردای من و تو ...به سوی فردای ما ! راه دشواری است ! اما حضور محکم و
استوارمان ، شیرینترین و آسانترین راه است برای با هم بودن و با هم ماندنمان !
اکنون با عطر نفس هایت زندگی را معنا خواهم کرد ...با طنین صدای دلنشینت ،
روزها را شب ...و شب ها را روز خواهم کرد!
آری تو آن فرشته ای که واژه به واژه عشق و مهربانی را به من آموختی !
نازنیم ! زیباترینم ! حضور گرم و همیشگی ات را هزاران هزار بار سپاس می گویم !
در مورد هر چه می گویی و می شنوی تردید کن و تحت تاثیر هیچ کس قرار مگیر !
همراه با تردید همه چیز را خوب ببین و بشنو ! در این حال که حساسیت تو افزون شده
آرام آرام پیامی را در می یابی و چیزی با تو سخن می گوید !