یکی شدن !

 

 روزی خواهد رسید که یکی شدن من و تو در عالم یکرنگی و صداقت به وقوع خواهد پیوست!

 

قسمت کردن این لحظه های دلتنگی با تو چه زیبا خواهد بود ، اگر

تو را نیز این چنین لحظه هایی باشد از نوع من !

آرزو دارم تمام نیازم ، احتیاجم ، آرزویم و این حس زیبای پنهان شده ی سینه ام را همانقدر

احساس کنی که گویا نیاز توست ، آرزوی توست ، حس ریشه دار شده در وجود توست !

دلم می خواهد دوست داشتن هایم را آنقدر حس کنی که گویی دوست داشتنی است ،

هم رنگ و هم جنس دوست داشتن تو !

دلم می خواست واژه ی ((تویی)) میان ما نبود ! تو ، من و من ، تو ، بودیم ...

که باور بدان این لحظه های دلتنگی کمرنگ می شد و جای تمام این لحظه ها را

تنها بی نیازی پر می کرد! بی نیازی از همه چیز و همه کس !

حتی از فکر و اندیشیدن ! اندیشیدن به زیبایی ها ، خوبی ها و عشق ها ...!!! آری حتی عشق ها !

چرا که وصل من و تو حادثه ای خواهد آفرید در فراسوی واژه ی عشق !