و اکنون دیدگانم را از اشک و حسرت می رهانم و عشق و مهربانی را با تمام وجود نثارش می کنم !
لبانم را که از بی رحمی های این روزگار به ماتم نشسته با کلمه ی مقدس و با طراوت عشق
می شورانم
پاهایم را که با ناباوری از این همه دروغ و کینه و نفرت در این روزگاران خشکیده به سوی حقیقتی
سرشار از عشق و شادی می کشانم !
و دستانم را که از بی مهری و نا مهربانی یخ بسته با دستان مهربان و عاشق تو گرما می دهم !
و فانوس قلبم را که سرد و خاموش گشته با حضور پر مهر و زیبایت ، گرم و روشن خواهم کرد !
و دستانم را به دستانت پیوند می زنم و تا ابدیت شانه به شانه ی تو در
کوچه ی مهر و وفا قدم بر می دارم !
و تا همیشه برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایمان به دعا می نشینم ! |