بوی محرمش میاد ، خیمه و پرچمش میاد!
فرشته از تو آسمون برای ماتمش میاد!
خیلی وقت بود دلم هوای محرم رو کرده بود...دلم هوای این روزهای پاک و آسمونی رو کرده بود!
دلم واسه چادرهای هیئت تنگ شده بود ... دلم تنگ شده بود برای زیارت عاشورا خوندن !
امروز دلتنگی هام به سر اومد.....
امروز بیشتر جاها چادرهای هیئت قد علم کرده بود .
صدای نوحه خونی مداحان گرمای خاصی به این روزهای سرد برفی داده بود .
صدای حسین حسین گفتن هایی که از دل های شکسته برخاسته بود تو کل خیابونها ،
شنیده می شد.
تو این روزها می تونی فریاد بزنی ... اشک بریزی ...
می تونی با حسین(ع) یه عالمه درد و دل کنی ...
هیشکی دیگه علت گریه هاتو نمی پرسه...دیگه فریادهات تو دلت سکوت نمی کنن ...
از همین الان بوی اسپندای محرم که با بقیه ی روزها یه دنیا فرق داره به مشامم می رسه...
آخ که چقدر دلم برای محرم تنگ شده بود.........
خیلی حرفها دارم که می خوام بزنم ولی نه ! می خوام سکوت کنم ...
می خوام چشمامو ببندم و بوی محرم رو با تمام وجودم حس کنم.....
چه حس خوشایندی است ... کاش قدر این روزهای آسمونی رو بدونیم...
""آمین""
|