روزگار لعنتی !

 

کاش کور بودم و نمی دیدم ... کاش کور بودم...!

کاش بی سواد بودم و نمی تونستم بخونم ...کاش بی سواد بودم...!

کاش بچه بودم ...یه بچه ی کوچولو...بی خیال و بی دقدغه ...!

کاش پرنده بودم و می رفتم به اونجایی که دلم می گفت ...!

کاش می تونستم بهت نشون بدم تموم احساسمو... عشقمو ... حرفامو...!

کاش می شد بهت بگم چقدر دوست دارم ...کاش می شد!

کاش تمام نا گفته هام رو می شنیدی ...کاش فرشته ها یاری ام می کردند و این

ناگفته ها رو که تو سینه ام محبوسند ، به تو می رسوندند ....به تو که یک فرشته ای

از جنس همون فرشته ها ...!

کاش می شد خیلی از نا باوری ها رو باور کنم ...

کاش می شد فراموش نشدنی ها رو فراموش کنم ...

کاش می شد هیچ وقت تو صف انتظار رو صندلی های مرده ی این زمونه به انتظار نشینم!

کاش تو شبای بارونی ات پر بود از من و تو ...از بودن و ماندن ما ...!

کاش تو کوچه پس کوچه شهر دلم پر باشه از نقش تو ...روح تو ...خود تو !!!!

پر باشه از خندهای شیرینمون ...از گریه های آسمونیمون...

از قهر و آشتی های بچگونمون...!!!

آه ! ای روزگار ...! ای روزگار ...! لعنت بر تو !

 

 

 

...!

 

و ای باران ...! باران ...!

شیشه ی پنجره را باران شست !

از دل من اما ...

چه کسی نقش تو را خواهد شست !!!

 

 

زندگی زیباست !

زندگی خالی نیست !

 

مهربانی هست ! سیب هست ! ایمان هست !

 

آری ... تا شقایق هست زندگی باید کرد ...

 

در دل من چیزی است ، مثل یک بیشه ی نور ، مثل خواب دم صبح !

 

و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد ...بدوم تا ته دشت...برم تا سرکوه...

 

دورها آوایی است که مرا می خواند ...!

 

 

 

 

 

 

 

دلم گرفته!

دلم گرفته !

دلم عجیب گرفته است !!!!

و هیچ چیز !

نه این دقایق خوشبو ، که روی شاخه نازنج می شود خاموش !

نه این صداقت حرفی ، که در سکوت میان دو برگ این شبوست !

نه .... ! هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند !

وفکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد !

 

 

 

یه عالمه سلام

 

سلام ... سلام به همه ی دوستای گلم ! سلام به همه ی شما که دلم برای

تک تکتون یه عالمه تنگ شده ! سلام به همه ی شما مهربونترین ها که همیشه به یادم هستید...

خیلی وقته که بهتون سر نزدم ...خیلی وقته که نیومدم به بلاگ اسکای ...

یه وقت نزارین رو حساب بی معرفتی ! نه ! سرم یه ذره شلوغ شده ...وگرنه به این زودی ها

دست از سرتون بر نمی دارم ...این همه دوست نازنین مثل شماها دارم

مگه میشه فراموشتون کنم ...

از ماه رمضون چه خبر ؟ نماز و روزه های همتون قبول باشه ... یادتونه پارسال قرار گذاشتیم

سر افطار و سحر به یاد هم باشیم و برای همدیگه دعا کنیم ...پس امسال هم عهد سال

پیش رو محکمتر کنیم ...

وقتی ربنای دم افطار تو خونه های دلمون می پیچه از ته دلمون واسه همدیگه یه

عالمه دعا کنیم ...قول ؟؟؟!!!

نماز و روزه های همتون قبول ...براتون همیشه و همیشه بهترینها رو آرزو می کنم...

امیدوارم همیشه خوشگل ترین ها رو از خدای آسمونا هدیه بگیرید...

فدای همتون : مریم

 

 

روح زندگی من !

و تو آن فرشته ای که با آمدنت به روزگار تیره و تارم رنگ مهر و وفا بخشیدی !

دفترچه ی خاطرات قلبم را که خالی از عشق و یکرنگی گشته بود، سرشار از

عشق و محبت کردی !

من که در کوچه پس کوچه های این روزگار، گم شده بودم ناگهان

با جرقه ی نگاه تو ، ای بهترینم ، پیدا شدم !

تو با گرمی دستانت، با لطف بی کرانت، با عشق آسمانیت، با مهربانی بی دریغت

روح زندگی را با کلام شیرینت نثارم کردی !

در جاده ی زندگی شانه به شانه ی من روانه شدی ! روانه شدیم به سوی فردا !

به سوی فردای من و تو ...به سوی فردای ما ! راه دشواری است ! اما حضور محکم و

استوارمان ، شیرینترین و آسانترین راه است برای با هم بودن و با هم ماندنمان !

اکنون با عطر نفس هایت زندگی را معنا خواهم کرد ...با طنین صدای دلنشینت ،

روزها را شب ...و شب ها را روز خواهم کرد!

آری تو آن فرشته ای که واژه به واژه عشق و مهربانی را به من آموختی !

نازنیم ! زیباترینم ! حضور گرم و همیشگی ات را هزاران هزار بار سپاس می گویم !

 

 

 

تردید !

 

 در مورد هر چه می گویی و می شنوی تردید کن و تحت تاثیر هیچ کس قرار مگیر !

همراه با تردید همه چیز را خوب ببین و بشنو ! در این حال که حساسیت تو افزون شده

آرام آرام پیامی را در می یابی و چیزی با تو سخن می گوید !

 

 

 

دوست دارم

 

 

تو را دوست دارم !

نگاهت را ، کلامت را و آغوش مهربانت را !

تو را دوست دارم به اندازه تمام رنگهای زیبای دنیا نه کم است به اندازه تمام زیباییهای دنیا نه باز هم کم است

تو را به اندازه تمام دنیا دوست دارم

من تو را در تک تک ذرات وجودم لمس کردم ، در هر نفسم عطرت را حس کردم و

با هر ضربان قلبم عاشقانه تو را زندگی کردم

دیگر در پس کوچه های خاطراتت جستویم نکن ، مرا نخواهی یافت که من در تو محو شدم

و چه درآمیختن زیبایی !!!

 

 

 

زندگی

 

زندگی شاید خیابان دراز است که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد !

زندگی شاید ریسمانی است که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد !

زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر می گردد !

یا عبور رهگذری باشد که کلاه از سر برمیدارد و به رهگذر دیگری با لبخند بی معنی میگوید:صبح بخیر !

زندگی شاید آن لحظه ی مسدود است که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد !

و در این حسی است ، که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت !

آه .....!!!! سهم من این است ..........! سهم من این است ...!!!

سهم من آسمانی است که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد !!!!

 

  

میلاد فرزند کعبه !

 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را !

که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را !

 

امشب رخ زیبای آسمان نشان از وجود پرشور علی (ع) را دارد !

باد آرام آرام ، صدای جوانمردی و مردانگی علی (ع) را به گوش جهانیان می رساند !

دگر قدرت سخن گفتن نیست !

بایست سکوت کرد و عظمت عظیم ترین و پاک ترین مرد جهان را با چشم دل دید !

و تا ابد با حسرت خواهیم گفت کاش حضورش حاضر بود و جهان این گونه نبود ...

میلاد با سعادت علی ابن ابیطالب را به تمام دوستای گلم خصوصا آقایون محترم و عزیز تبریگ می گم .

این روز بزرگ و زیبا رو به تمام باباهای نازنین مخصوصا بابای خودم که رفته به یه سفر کوتاه تبریک می گم.

و همچنین دو دنیا تبریک به آسمونی خودم که وسعت آسمونش بی انتهاست !

علی یار و نگهدار همتون ...!

                                                                                                                "یا علی "