امروز دوشنبه 84/10/19 روز اعزام داداشی جونم به شاهرود بود !
چه روز دلگیری بود ؟ محسن برای سه ماه آموزشی داشت می رفت شاهرود . آخه چرا شاهرود؟
چرا تهران نه ؟
از صبح همه بغز داشتیم ولی خودمونو کنترل می کردیم که اشکامون سرازیر نشه !
چه روز سختی بود ؟ آخه هیچ وقت اینجوری عادت نکرده بودیم
که برای مدت زیادی محسن رو نبینیم !
آخه همین یه دونه است ! یه داداشی که تو دنیا بیشتر نداریم ! برای همین خیلی سخته !
انقدر جاش خالیه ! انقدر تو اتاقش صدای سکوت میاد !
انقدر خونه سوت و کوره ! انقدر دلگیره که فقط و فقط خدا می دونه !
ساعت 9 ترمینال جنوب بودیم . چه برف و بارونی می اومد ! دوست داشتم با محسن می رفتم ...
جدایی برای چند ماه از محسن خیلی غیر ممکنه ! آخه محسن انرژی مثبت خونه است !
شیطونی هاش ، سر به سر گذاشتن هاش ، اذیت کردناش ،
مهربونی هاش به قول خودش فردین بازی هاش از جلوی چشمام به سرعت می گذره !
فکر نمی کردیم انقدر به هم وابسته باشیم ! فکر نمی کردیم محسن با دیدن گریه های ما ،
اشکاش رو صورت شیطونش جاری بشه !
چه لحظه ی بدی بود ....
وقتی اومدیم خونه محسن نبود که بیاد از سوژه هایی که تو کل روز میدید برامون تعریف کنه
و ما انقدر بخندیم که دلمون درد بگیره و التماسش کنیم که بابا دیگه بسه !
نبود که بگه .....
الان نمی دونم داره چه کار می کنه ؟ خدایا سردش نباشه ...
جاش راحت باشه ...خودت کمکش کن ...
خداکنه کل خدمتش بیافته تهران ((آمین))
محسن جونم ، داداشی گلم هر جا که هستی خدا پشت و پناهت باشه .
سلام. ناراحت محسنتون نباش پژمان داداش من هم سربازه اون ۳ ماه هست که سربازه این نیز بگذرد. مثل برق و باد تموم میشه . در ضمن زیاد سخت نمیگیرن همین روزای اول که با اون محیط آشنا نیست واسش سخته بعد دوست پیدا می کنه راحت میشه.
آمممممممممممممممممممییییییییینننننننننننننننننننننن
ایشالا سلامت برمیگردن با یکدسته گل که برین خاستگاری
خواستگاری
اوخیییییییییییییییییییییی
فعلا بای
حالا مگه چه خبره که اینقدر لوسش می کنی؟
باید کم کم مرد بشه دیگه!
البته خوب دوری اونی که بهش وابسته ایم سخته ولی خوب٬ میره و زود برمیگرده٬ با این حال امیدوارم که بهش سخت نگذره.
موفق باشی...
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
سلام خوبی شاهرود که جای باحالیه.. اطلاعات خواستی بگو تا روشنت کنم..
ای وای
آره ، یکی یه دونه است ...
جاش خالی نباشه .
سلام!
دوران خوبیه !
چشم به هم بزنی تمومه!
ولی بیچاره کنندست!
موفق باشی
صدر
آره بابا مثل برق میگذره
چون تک پسر هم هست به احتمال زیاد بعد از آموزشی میاد تهران
سلام مریم جانم ...
چشم رو هم بذاری تموم شده .
البته اینو بدون که دیکه اوون محسن همونی نیست که فکر میکنی اون ۲ سال دیگه یه مرد کامل آب دیدس .
موفق باشی . داداشت هم سالم و سلامت باشه .
دوستاره همیشگی تو عزیزم ٬ مازیار از کلبه آبی
سلام
خیلی تعجب کردم و نیز خوشحال شدم که بابا کسی هم (چه دختر وچه پسر ) هست که برای برادرش صحبت های خوب خوب بنویسد
منتظر باش
ولی خیلی زود تموم می شه
راستی سلام
بلاگ قشنگی داری بهت تبریک می گم
سلام دوست عزیزم
نوشته ی پر احساستو که خوندم خیلی لذت بردم و یاد شعر دریچه ی اخوان افتادم
همیشه همینجوریه وقتی از یه عزیز مدتی دور میشیم
تازه می فهمیم که چقدر به وجودش نیاز داریم و شاید بنوعی خلاءهای درونمون با بودن او پر میشه و شاید همین سفرهاست که باعث میشن قدر هم رو بیشتر بدونیم
امیدوارم همیشه وجود برادرت در کنارت باشه و از بودن در کنار هم لذت ببرید
همیشه سبز باشی
و اهل بی مرزترین دریاها
سلام مریم جون
امیدوارم حالت خوب باشه
من وب قشنگتو دیدم میدونم و مطمئنم که از این هم میتونی بهتر باشه.درباره داداشه گلت هم بگم اگه دوری و فراق نباشه که شما قدر همو نمیدونین. ظمنا خدمت رفتن که مادام العمر نیست.بابا بی خیال من میدونم اون زود به زود بر میگرده
من چیکار کنم که نامزدم لبنانه و من ایران.تازه من توی سال فقط ۳ماه میبینمش .اگه وقت کردی به وبلاگهام هم سر بزن آدرس وبلاگهام توی لینکدونی وبلاگ اصلیمه
نظر هم یادت نره
به امید اینکه همیشه بخندی
شایان
مریم جونم خدا کنه محسن جاش راحت باشه
همش تو فکرشم
خدا کنه امشب شام مرغ بهش بدن
اخه محسن عاشق مرغ
خدا کنه زیاد براش سخت نگیرن
براش دعا میکنممممممممممممممممم
سلام مریم جان
باز هم خوبه که تو برادر یا خواهر داری...
در مورد سوالی هم که کرده بودی جواب من مثبته
موفق باشی
باز هم به ما سر بزن
تا بعد...
سلام مریم پاک !
مریم عزیز
لیاقت این همه شور و شوق و محبت تو رو ندارم
واقعا می گم
خیلی ممنونم که تنهام نزاشتی
راستی فکر محسن رو نکن ...
بر می گرده ...
با یه عالمه تجربه ...
ولی خب سخته ...
چه خواهر خوبی داره ... خوش به حالش
مریم ! بازم ازت ممنونم
تشنه نوشته هاتم
موفق باشی
محسن جونم برایت دعا میکنم...
دلم برات تنگ شده